حضرت آیت‌الله سبحانی درون نوشتاری، علوم قریبه حوزه علمیه بـه نظرات اخیر برخی فیزیکدان‌ها بـه ویژه «استفان هاوکینگ» فیزیکدان انگلیسی، مبنی بر اینکه آیـا علم فیزیک مـی‌تواند ماورای طبیعت را نفی کند، پاسخ داده‌اند.

متن این نوشتار بـه شرح ذیل است.

آیـا علم فیزیک مـی‌تواند ماورای طبیعت را نفی کند؟

علومـی کـه انسان با آن سر و کار دارد، بر دو نوع تقسیم مـی‌شوند:

1. علوم قریبه حوزه علمیه علم مادی و تجربی، علمـی هست که مـی‌توان موضوعات آن را درون آزمایشگاه تجربه کرد و آثار آن را بـه دست آورد و با نظم و نظام آن آشنا شد. علوم قریبه حوزه علمیه این نوع از علوم فقط مـی‌تواند درون مسائل مادی، قضاوت و داوری کند و بگوید فلان مولکول از چند عنصر تشکیل شده و یـا مثلاً عنصر فلانی درون آن موجود نیست. این نوع داوری از او پذیرفته مـی‌شود. چرا؟ چون آزمایش و آزمایش کننده، و مورد آزمایش همگی از سنخ واحدی هستند یعنی ماده و مادی مـی‌باشند.

2. دانشمند زیست‌شناس با ابزاری کـه در اختیـار دارد، نمـی‌تواند درباره وجود روح و یـا عدم آن داوری کند، مثلاً بگوید من درون تشریح بدن انسان بـه روح برنخوردم، و چاقوی تشریح من، درون فعالیت مستمر خود، بـه چنین واقعیتی نرسید، زیرا ابزاری کـه در اختیـار دارد نمـی‌تواند درون موضوعات خارج از ماده نفیـاً و اثباتاً داوری کند.

یک فیزیکدان اگر بخواهد با دریـافت‌های خود، وجود ماوراء طبیعت را نفی کند، بـه سان جنینی هست که درون رحم مادر، خارج رحم را انکار کند و بگوید: علوم قریبه حوزه علمیه آسمان و زمـین و دریـا و اقیـانوسی وجود ندارد. جهان و شرق و غرب آن، همـین رحم هست که من درون آن پرورش مـی‌یـابم. ولی این قضاوت از او پذیرفته نیست و به همـین روی، وقتی پرده‌ها از مـیان رفت و دیده بـه جهان گشود، از قضاوت خود، نادم و پشیمان مـی‌شود و عالم دیگری را مـی‌بیند، کـه در آن زمان درون عقل او نمـی‌گنجید، چه نیکو مـی‌گوید شاعره نغز سخن:

مرغک اندر چون گردد پدید گوید اینجا بس فراخ هست و سپید

عاقبت کان حصن سخت از هم شکست عالمـی بیند بسی بالا و پست

گه پرد آزاد درون کهسارها گه چرد سرمست درون گلزارها

بنابراین، مقام و موقعیت دانشمند فیزیکدان نسبت بـه صفحه هستی، اعم از مادی و مجرد موقعیت همـین مرغک درون یـا جنین درون شکم مادر است. او مـی‌تواند درون محیط کار خود، داوری کند، اما درون ماورای محیط خود، کـه ابزار و ادوات آن را ندارد، نمـی‌تواند نفیـاً قضاوت کند.

این‌که جهان خدایی دارد و یـا ماده آفریدگاری دارد و این نظام برخاسته از متن ماده نیست و این خانـه صاحبخانـه دارد، درون گرو براهین عقلی و فلسفی هست که مسئله را بـه حد ضرورت و بداهت برساند، درون این‌جا حتما فیلسوف حکیم، درون نفی و اثبات آن داوری کند، نـه یک فیزیکدان، هر چند عالم و برجسته باشد. فیلسوف با اثبات حدوث ماده، مـی‌تواند بـه محدث آن راه ببرد یـا از هدفمند بودن نظام، کشف کند کـه این نظام برخاسته از ماده نیست، چون هدفمند بودن، حاکی از اعمال شعور و خرد هست و ماده، فاقد این ابزار است. و هم‌چنین براهین دیگر کـه در کتاب‌های فلسفی و کلامـی بیـان شده است.

پدیده جدید درون انگلستان

اکنون برسیم بـه پدیده جدیدی کـه در انگلستان بـه وجود آمده است. غالباً علما و دانشمندان آن‌جا نسبت بـه ماورا طبیعت، مردد یـا بی‌اعتقاد هستند، برخلاف نوع دانشمندان آلمانی کـه با مسائل فلسفی بیشتر آشنا هستند، مثلاً نباید از خاطر برد کـه فیلسوف انگلیسی «برتراند راسل» با آن سروصدایی کـه داشت درون کتاب «چرا مسیحی نیستم» مـی‌گوید: من سابقاً نسبت بـه خدا و مسیح اعتقاد داشتم و معتقد بودم کـه جهان، آفریده خداست، ولی بعداً با خود فکر کردم کـه این اعتقاد، مخالف یک قانون قطعی فلسفی هست و آن این‌که هر پدیده‌ای پدید آورنده دارد، بعد بنابراین، خدا هم حتما آفریدگاری داشته باشد و حال آن‌که دین‌داران او را ازلی و ابدی مـی‌دانند، از این جهت، من از گروه دین‌داران، جدا شدم.

انسان، واقعاً از فکر این فیلسوف جنجالی، تعجب مـی‌کند، زیرا آن‌چه از آن فرار کرده، دوباره بـه آن گرفتار شده است، زیرا اگر مشکل خدا این هست که آفریدگار ندارد، عین این مشکل درباره ماده هم پیش مـی‌آید، اگر بگویید ماده حادث هست پس آفریدگار او کیست؟ و اگر بگویید قدیم است، بعد معلول بلا علت را پذیرفته‌اید!!

جناب راسل بین دو مسئله خلط کرده است:

1. هر پدیده‌ای پدید آورنده دارد.

2. هر موجودی پدید آورنده دارد.

آن‌که صحیح است، همان گزاره اولی هست که موضوع آن پدیده است، یعنی چیزی کـه نبوده و بعداً پدید آمده هست که البته نیـاز بـه پدید آورنده دارد.

و اما دومـی کاملاً غلط است، زیرا موضوع گزاره (موجود)، اعم از پدیده و غیرپدیده است، چیزی کـه اصلاً مسبوق بـه عدم نبوده و به اصطلاح ازلی بوده است، نمـی‌توان به منظور آن پدید آورنده‌ای اندیشید وگرنـه دچار تناقض مـی‌شویم، زیرا اگر قدیم هست پس پدید آورنده ندارد و اگر علتی دارد، بعد قدیم نیست، بلکه حادث است.

اخیراً برخی از فیزیک‌دان‌های انگلیسی نغمـه دیگری را ساز کرده و سر و صدایی بـه راه انداخته‌اند. اکنون بـه داستان آن توجه کنید:

«استفان‌ هاوکینگ» فیزیک‌دان 68 ساله انگلیسی، درون سال 1988 با نوشتن کتاب «تاریخ مختصری از زمان» بـه شـهرت رسید، ش از این اعتراف کرده بود که: اگر بخواهیم یک نظریـه کامل را به منظور پیدایش کائنات پیدا کنیم و آن‌گاه پیروزی‌ نـهایی درون استدلال انسانی را بـه دست آورده‌ایم، آن زمان حتما خدا را بـه خاطر داشته باشیم.

حتی درون کتاب دیگرش اعلام کرده بود که: کشف سال 1992 درون مورد سیـاره‌ای کـه به دور ستاره‌ای دیگر غیر از خورشید مـی‌گردد، بـه بازسازی نظریـه اسحاق نیوتن پدر علم فیزیک کمک مـی‌کند کـه بیـان کرده بود: کائنات حاصل بی‌نظمـی نبوده و توسط خدایی آفریده شده است.

اکنون بعد از گذشت چند سال کـه بیماری «هاوکینگ» بسیـار پیشرفت کرده و تقریباً او را بـه فلج کامل مبتلا ساخته و او دیگر نمـی‌تواند سخن بگوید و با اشاره انگشت دست چپش بـه یک کامپیوتر، احساسات خود را بیـان مـی‌کند. درون شـهریور 1389، کتابی جدید منتشر شده کـه مؤلف آن را «هاوکینگ» دانسته‌اند. درون این کتاب ادعا شده است:

«کشف منظومـه‌های دیگری نظیر منظومـه خورشیدی ثابت کرد کـه منظومـه ما کـه دربرگیرنده یک خورشید و سیـاره‌هایی هست که پیرامون آن مـی‌چرخند، یک پدیده منحصر بـه فرد نیست. این واقعیت نشان داد کـه وجود حالت فیزیکی ایده‌آل بین خورشید و کره زمـین و پیدایش انسان روی کره زمـین، یک پدیده از پیش‌طراحی شده و دقیق به منظور موجودیت و رفاه انسان نیست».

حاصل دلیل او این هست که ما منظومـه خورشیدی دیگری به‌سان منظومـه خورشیدی خودمان کشف کرده‌ایم. این امر ثابت کرد کـه پیدایش انسان، روی کره زمـین، یک پدیده از پیش طراحی شده نیست؟!!

اصولاً دلیل خداشناسان این نیست کـه فقط ما یک منظومـه شمسی داریم و انسان هم درون کره زمـین زندگی مـی‌کند که تا با کشف منظومـه‌های دیگر، برهان آنان باطل شود، اگر علم صدها منظومـه خورشیدی دیگر کشف کند، کوچک‌ترین خراشی درون براهین فلسفی خداشناسی وارد نمـی‌شود، اگر مؤید وجود او نباشد؛ زیرا بـه حکم «کل یوم هو فی شأن» پیوسته خالق و مدبر جهان هست و امر خلقت استمرار دارد، چون براهین فلسفی آنان مبنی بر اصولی هست که منافاتی با این کشف‌ها ندارد. زیرا طرح قدیمـی و دیرینـه است، ولی اجرای آن تدریجی است.

آنان به منظور اثبات وجود خدا از براهین زیر بهره مـی‌گیرند:

1. برهان امکان و وجوب

2. برهان حدوث ماده از طریق حرکت جوهری

3. نظام هدفمند درون عالم ماده کـه حاکی از دخالت شعور درون پیدایش آن است.

4. برهان صدیقین کـه خود برهانی برتر هست که فقط ذائقه انسان‌های برتر آن را مـی‌چشد.

5. برهان محاسبه احتمالات کـه پیدایش نظم نوین عالم را درون پرتو تصادف بـه حد صفر مـی‌رساند و امثال این‌ها.

اتفاقاً فیزیک‌دان انگلیسی حتما از کشف منظومـه‌های دیگر بر وجود خدا استدلال بهتری پیدا کند، زیرا آن منظومـه هم دارای نظم و نظامـی هست که نمـی‌تواند ساخته خود ماده باشد. طبعاً دست آفریدگار حکیم و توانایی درون کار هست که این نظم را بـه آن ماده بخشیده است.

پیشرفت علوم و کشف نظام‌های هدفمند، بهترین حربه بر ضد مادی‌ها هست که نظم جهان را مولود خود ماده مـی‌دانند. حالا چرا این دانشمند پر سر و صدا، از برهان بر وجود خدا، ضد آن را نتیجه گرفته‌اند؟

او فکر مـی‌کند کـه نظام خورشیدی را، مـی‌توان دلیل بر وجود خدا گرفت ولی اگر نظامات دیگری به‌سان این نظام کشف شد، حتما کثرت نظام‌ها را گواه بر نفی او گرفت، درون حالی کـه جریـان برعاست. هر چند نظام جهان، بالاخص نظام هدفمند کشف شود، احتمال پیدایش جهان را بر اصل تصادف، بـه حد صفر مـی‌رسد و اتفاقاً برهان محاسبه احتمالات، بیشتر این باور را تقویت مـی‌کند کـه نظم اندک را مـی‌توان معلول تصادف دانست ولی اگر افزایش پیدا کرد، کار بـه جایی مـی‌رسد کـه «پیدایش تصادف»، احتمالی بسیـار اندک درون مقابل احتمالات بی‌شمار بـه حساب مـی‌آید.

اتفاقاً حکیمان الهی، و پیش از آن‌ها وحی آسمانی بر نظم هدفمند کـه هر دو درون زمـین و آسمان رخ مـی‌دهد، تکیـه مـی‌کنند و خردمندان را بر تفکر و اندیشیدن درون آن دعوت مـی‌نماید. اینک گوشـه‌ای از وحی:

«به راستی درون آسمان‌ها و زمـین به منظور مؤمنان نشانـه‌هایی هست و درون آفرینش خودتان و آن‌چه از انواع جنبده‌ها پراکنده مـی‌گرداند به منظور مردمـی کـه یقین دارند نشانـه‌هایی هست و نیز پیـاپی آمدن شب و روز و آن‌چه خدا روزی از آسمان فرود آورده و به وسیله آن، زمـین را بعد از مرگش زنده گردانیده است، و هم‌چنین درون گردش بادها بر هر سو به منظور مردمـی کـه مـی‌اندیشند نشانـه‌هایی است. این‌ها هست آیـات خدا کـه به حق آن را بر تو مـی‌خوانیم، بعد بعد از خدا و نشانـه‌های او بـه کدام سخن خواهید گروید؟».

امـیرالمؤمنین علی علیـه‌السلام نیز درون بیـانات خود، بسیـار بر برهان نظم تأکید مـی‌کند به‌طوری کـه به بسیـاری از موجودات منظم از جمله مورچه و طاووس و... اشاره کرده و ظرافت‌های خلقت آن‌ها را برمـی‌شمرد و در واقع بـه آدمـیان توجه مـی‌دهند کـه با تأمل و تفکر درون خلقت موجودات منظم، مـی‌توان بـه خداوند حکیم و با تدبیر پی برد.

ایشان به‌روشنی درون تعابیری مـی‌فرمایند:

1. «عجبت لمن شک فی الله و هو یری خلق الله»

«من تعجب مـی‌کنم ازانی کـه مخلوقات الهی را مـی‌بینند و در وجود خدا تردید مـی‌کنند».

2. «بل ظهر للعقول بما أرانا من علامات التدبیر».

«این خداست کـه با نشانـه‌های تدبیر کـه در آفریدگانش دیده مـی‌شود، بر عقل‌ها آشکار شده است».

3. «کفی بإتقان الصنع لها آیة».

«در اتقان صنع (که همان نظم درون مخلوقات است) نشانـه کافی بر خداوند است».

چشم باز و گوش باز و این عمـی حیرتم از چشم‌بندی خدا

در پایـان یـادآور مـی‌شویم بالأخره درون مـیان دانشمندان غرب نیز انسان‌های منصف و واقع‌بین وجود دارند. خوشبختانـه آقای پروفسور اریک پریست از استادان سابق ریـاضیـات درون دانشگاه «سنت اندرو» و از اعضای هیئت امنای «انستیتو فارادی» درون دانشگاه کمبریج پاسخ آقای «هاوکینگ» را چنین داده است:

سخنان پروفسور هاوکینگ توجیـه‌پذیر نیست، این حالت کاملاً تحمل‌پذیر و منطقی هست که خداوند شرایط را به منظور وقوع انفجار بزرگ و شکل‌گیری کهکشان‌ها بر اساس آن فراهم کرده باشد.

در جای دیگری درون مصاحبه با روزنامـه «گاردین» همو مـی‌گوید:

باورهای مدرن درون مورد جهان و عالم هستی با هدف پوشاندن شکاف‌ها و نقاط ضعف درون دانش ما نیست بلکه هدف، پاسخ بـه سؤالات گوناگون بشر مدرن است.

وی مـی‌افزاید فلسفه و الهیـات رشته‌های مناسب به منظور پاسخ‌گویی بـه این سؤالات هستند و مثالی را مـی‌آورد بـه این صورت:

داستان جوشیدن آب درون کتری، با استفاده از قوانین فیزیک بـه دقت قابل توضیح هست که چطور گرما از اجاق بـه کتری و سپس بـه آب منتقل مـی‌شود و آن را بـه نقطه جوش مـی‌رساند، اما چرا این آب مـی‌جوشد، را نمـی‌توان صرفاً با فیزیک توضیح داد، شاید خانم خانـه هوس چای کرده باشد؟!

مقصود او این هست که ما نباید بـه علل قریبه اکتفا کنیم، بلکه حتما به علت‌العلل نیز توجه کنیم. اصولاً حتما پرسید: کی اجاق گاز را روشن کرده هست تا بر اثر آن حرارت نـهایتاً بـه آب منتقل شود و آب بـه جوش آید؟ و این کار فیزیک‌دان نیست. کار فیزیک‌دان فقط ارائه علت قریبه هست و علل بعیده را حتما از علوم دیگر مانند فلسفه و الهیـات استفاده کرد.

منبع:خبرآنلاین


طبقه بندی: علوم اسلامـی، 
برچسب ها: استفان،




[دنیـای طلبگی،آشنایی با حوزه علمـیه - مطالب علوم اسلامـی علوم قریبه حوزه علمیه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 18 Sep 2018 05:39:00 +0000